یک بطری را در ساحل پیدا می کند. درون آن، نامه ای عاشقانه و پرالتهاب خطاب به «کاترین» دیده می شود که با نام «گرت» امضا شده است. «ترسا» که نسبت به این معما کنجکاو شده، برای یافتن این مرد جست و جویی را آغاز می کند که زندگی اش را تغییر خواهد داد. اتفاقی که برای او رقم می خورد، غیرمنتظره و حتی شاید معجزه آسا است—ملاقاتی که به «ترسا» نشان می دهد هنوز می توان برای پیدا کردن عشقی که محصور به زمان و مکان نیست، امیدوارد بود. «نیکلاس اسپارکس» در این رمان، شرحی جذاب از دلباختگی را ارائه کرده است.