سفر کردن گاه به معنای دوباره اندیشیدن به خود است، گاه به معنای دوباره نگریستن است به هر آنچه از دست رفته، یا هر آنچه روی مرز از دست رفتن میلرزد، چیزهایی مانند اعتماد، باور، شرافت و امید.رمان مقلدها، داستان مسافرهای بیپناه یک کشتی است، فیلمنامهای بلند از خشونت است برای صلح پایمالشده، داستانی از کورسوی امیدواری است که در پاراگرافهای داستان در انتظار یک جرقه میماند.
گرین در رمان مقلدها، در انسان امروز شکست و موفقیتهای کوتاه را بازتاب میدهد، انسانی که میان جنگها و کشمکشها درماندگی بیپایانی دارد و توان گریز از سیل اندوه و ناتوانی را در خود نمیبیند.