نویسنده در این کتاب می گوید «اصولا ما آدمها از هرگونه سختی و دردسری بیزاریم و با شنیدن کلمهی "سختی" منزجر و نگران میشویم. این مسئله خود منعکسکنندهی نگاه و نگرش ما به واقعیتِ مشکلات است. ما اغلب مشکلات و سختیها را به دو گونه تعبیر و توجیه میکنیم:1) بدشانسی و بداقبالی2)کیفر گناهان و اعمال ناشایستهدف من در این کتاب این است که چهرهی واقعی و اصیل و ارزشهای نهفته در مشکلات و بحرانها را به شما نشان بدهم، بار دیگر لباس زیبایی بر قامت مشکلات بپوشانم، بهصورتی که این تغییر نگرش باعث شود با آغوشی باز به استقبال این موهبت بزرگ الهی بروید و بهجای آه و ناله و شکایت، خردمندانه درصدد حل آنها برآیید و از آنها سود ببرید.»