کف اتاق کیپ تا کیپ با قالی فرش شده است. یک تختخواب دو نفره ی بزرگ و یک میز توالت بزرگ. اتاق اسباب و اثاثه و پرده مفصل دارد، و روی دیوارها چند تابلوی نقاشی و یک دماسنج زشت آویزان است. به هنگام بالارفتن پرده، موسیقی ملایمی به گوش میرسد. نات اکرمن، تولیدکنندهی لباس، پنجاه وهفت ساله، طاس وشکم گنده، روی تخت دراز کشیده و روزنامهی دیلینیوز فردا را دارد تمام میکند. لباس حمام به تن و دم پایی به پا دارد، و در پرتو چراغی که روی میز سفید کنار تخت است، مطالعه میکند. بخشی از کتاب: زمان نزدیک نیمه شب است. ناگهان صدایی میشنویم، و نات روی تخت به حال نشسته در میآید و به پنجره نگاه میکند. نات: این دیگه چی یه؟ شبح تیره ی شنل پوشی ناشیانه میکوشد از پنجره بالا بیاید.