مرگ ایوان ایلیچ (Смерть Ивана Ильича) نام رمانی به زبان روسی نوشتهٔ لئو تولستوی، نویسندهٔ اهل روسیه در سال ۱۸۸۶ (میلادی) است. این رمان به زبان روسی نوشته شدهاست و داستان آن در روسیهٔ سده ۱۹ میلادی اتفاق میافتد.
ایوان ایلیچ، شخصیت اصلی داستان تولستوی، شخصی موفق در زندگی روزمره و کاری است، ولی در زندگی شخصی دچار مشکلاتی است. البته این مشکلات به نوعی متأثر از موفقیتهای کاری وی است. او بنا به دلایلی که در کتاب ذکر شده، دچار یک بیماری سختدرمان میشود. تولستوی در این کتاب از تمام قدرت خود برای به تصویر کشیدن روحیات و احساسات یک بیمار سختدرمان استفاده میکند. او روحیات چنین بیماری را از لحظهٔ آگاه شدنش از بیماری تا لحظهٔ خاموشی یا مرگ به پنج مرحله تقسیم میکند. این مراحل پنجگانه عبارتند از: ۱-عدم پذیرش یا انکار ۲-خشم ۳-معامله ۴ -افسردگی و ۵-پذیرش. تولستوی همهٔ این مراحل را بهدقت مورد بررسی قرار میدهد. از جمله توضیحات مختصری که در این ۵ مرحله ذکر شده، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
- مرحلهٔ انکار: تنها به مراحل اولیه یا رویارویی با بیماری محدود نمیشود، این مرحله با حرفهای پزشک معالج آغاز میشود. او از انکار یا عدم پذیرش به عنوان نوعی تسکین یا درمان استفاده میکند.
- مرحلهٔ خشم: در این مرحله، بیمار دیگران را مقصر بیماری خود میداند. در داستان، ایوان ایلیچ ناراحتی خود را با آزار همسر و دیگر اطرافیان تسکین میدهد. او چنین میاندیشد که گویی او بیمار شده تا دیگران سالم بمانند.
- مرحلهٔ معامله: از بین مراحل پنجگانه این مرحله کوتاهترین مرحلهاست. بیمار با خود صحبتهایی مانند: «ای خدا اگر فقط یک سال به من مهلت بدهی قول میدهم که مسیحی بشوم» و… سعی در به تأخیر انداختن زمان مرگ دارد.
- مرحلهٔ افسردگی: در این مرحله بیمار به عزای فرصتهای از دست رفته مینشیند، در این مرحله بیمار نیاز به تاریکی و تنهایی دارد و در این تاریکی و تنهایی، خیال همه چیز را در سر میپروراند.
- مرحلهٔ پذیرش: مرحلهٔ پذیرش، آخرین مرحلهٔ یک بیمار که تهی از احساسات میشود، است. در این مرحله گویی درد از میان رفتهاست. در این مرحله، سکوت پرمعناترین شکل ارتباط است. در این مرحله، فشار دادن دست دوست، نگاهی سنگین و… پرمعناترین معانی را از ژرفای یک بیمار در حال مرگ بهخواننده منتقل میکند.