هرچند دههها از ورود مبحث نیهیلیسم به فضای روشنفکری و دانشگاهی ایران میگذرد، این مفهوم همواره با سوءبرداشتها و خوانشهای نادرست و گاه متناقضی همراه بوده است، بهگونهای که دامنۀ شناخت این مفهوم از استقرای بیهویتی، مرگاندیشی و میل به پوچی شروع شده و به انکار حقیقت و وجود رسیده است. اما در واقع، به شیوهای که در کتاب خواهیم دید، ولر نیهیلیسم و ارتباطش با مدرنیته و مدرنیسم را آنگونه که حقیقت فلسفی آن مینمایاند شرح میدهد. به دیگر سخن، ولر، البته با زبانی دشوار که ویژۀ متون و مباحث فلسفی است، بر ما روشن میسازد که نیهیلیسم نهتنها به معنای پوچی و گریز از حقیقت نیست، بلکه رویکردی کاملاً مبتنی بر حقیقت است که یگانه ایرادش این است که خواهان دگرگونی انقلابی یا به عبارت بهتر باژگونی ارزشها و گفتمانهای اخلاقی، سیاسی، فرهنگی، هنری و هویتی است. این دگرگونی که با نظریات رادیکال نیچه و نیهیلیستهای روس در قرن نوزدهم آغاز شده و تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه مییابد، بر یک شالوده نظری خاص استوار است: اضمحلال حقیقتی که تا کنون تعریفکنندۀ وجود، انسان و دنیای وی بوده است. ولر با دستهبندی نیهیلیسم و مدرنیسم و آوردن مثالها و نقلقولهای بسیار از پیشگامان اندیشه نیهیلیسم (نه به معنای عامی که تا کنون میشناختهایم) راه را برای درک جدید ما از این مفهوم و ارتباطش با مدرنیسم و پستمدرنیسم هموار میکند.