در کتاب جان اشتاین بک، یک شهر کوچک ساحلی توسط یک ارتش مهاجم با مقاومت کمی تسخیر می شود. این شهر مهم است زیرا بندری است که به یک معدن بزرگ زغال سنگ خدمت می کند. سرهنگ لنسر، رئیس گردان متجاوز، به همراه کارکنانش مقر خود را در خانه شهردار منتخب و محبوب اوردن مستقر می کند.

با فروکش کردن واقعیت اشغال و تیره شدن هوا، با شروع برف ها زودتر از حد معمول، "مردم ساده و آرام" شهر عصبانی و گیج شده اند. سرهنگ لنسر، کهنه سرباز بسیاری از جنگ‌ها، سعی می‌کند تحت پوشش مدنی و قانون عمل کند، اما در دل می‌داند که در میان کسانی که آزادی آنها به زور سلب شده است، "مردم صلح‌جویی وجود ندارد". هنگامی که الکساندر موردن، یک پیرمرد سابق و "یک مرد آزاد" دستور کار در معدن را صادر می کند، نقاب به زودی پاره می شود. او با تبر به کاپیتان لافت حمله می کند، اما کاپیتان بنتیک وارد مسیر آن می شود و بر اثر آن می میرد. پس از یک محاکمه خلاصه، موردن توسط یک جوخه تیراندازی اعدام می شود. این حادثه مردم شهر را کاتالیزور می کند و آنها در یک "انتقام آرام، بی صدا و منتظر" قرار می گیرند. بخش‌هایی از راه‌آهن که بندر را به معدن متصل می‌کند به طور مرتب آسیب می‌بینند، ماشین‌آلات اغلب خراب می‌شوند و دینام ژنراتورهای برق دچار اتصال کوتاه می‌شوند. هرگاه سربازی نگهبان خود را شل کند، مشروب بخورد یا با زنی بیرون رود، کشته می شود. شهردار اوردن در کنار مردم خود می ایستد و سعی می کند به سرهنگ لنسر توضیح دهد که هدف او - "شکستن روح انسان برای همیشه" - غیرممکن است.

سردی هوا و ترس همیشگی بر نیروهای اشغالگر سنگینی می کند که بسیاری از آنها آرزوی پایان جنگ را دارند تا بتوانند به خانه بازگردند. آنها به بیهودگی جنگ و اینکه "مگس ها کاغذ پرواز را فتح کرده اند" پی می برند. برخی از اعضای مقاومت به انگلستان می‌گریزند و از انگلیسی‌ها مواد منفجره می‌خواهند تا اهالی شهر تلاش‌های خود را تشدید کنند. هواپیماهای انگلیسی بسته های کوچک حاوی چوب دینامیت و شکلات را در اطراف شهر پرتاب می کنند. ارتش در حالت وحشت، شهردار و دوستش دکتر وینتر، پزشک و مورخ شهر را به گروگان می گیرد و اعلام می کند که هرگونه اقدام مقاومت منجر به اعدام آنها می شود. شهردار اوردن می داند که هیچ چیز نمی تواند جلوی مردمش را بگیرد و مرگ او نزدیک است. او به همسرش می گوید که در حالی که می توان او را کشت، ایده شهردار (و آزادی و دموکراسی) خارج از دسترس هر ارتشی است. شهردار اوردن قبل از اعدام، دیالوگ‌های سقراط در عذرخواهی را به دکتر وینتر یادآوری می‌کند، نقشی که او در نمایشنامه دبیرستان بازی کرد و به او می‌گوید که مطمئن شود بدهی به ارتش بازپرداخت شده است، یعنی مقاومت ادامه داد.

مشخصات محصول

تعداد صفحه	160
نوبت چاپ	5
سال انتشار	1401
قطع	جیبی
نوع جلد	شومیز

مشخصات محصول

تعداد صفحه	160
نوبت چاپ	5
سال انتشار	1401
قطع	جیبی
نوع جلد	شومیز

برچسب های محصول