این دو نهتنها در حوزهی متافیزیک همفکرند بلکه از نظر ظاهری هم عجیب به هم شبیهاند؛گو آنکه قل یکدیگرند.شیوع طاعون ارباب و بنده را به عزلتی ناخواسته میکشاند و این فرصتی میشود برای آنکه اندیشمند ترک علوم غربی بیاموزد.این میان، به تخت نشستن شاهزادهای خردسال پای شخصیتهای اصلی داستان را به باغ وحش سلطنتی میکشاند و نوشتن عجایبنامهها و ساختن سلاحی غریب.تقابل شرق و غرب، آن هم در چنین بستری،آرام آرام هر دو شخصیت را دچار پرسشهای بنیادین میکند و موقعیت ارباب و بنده را تغییر میدهد