لاک پشت کجا می روی؟ او خیلی عجله دارد، می گوید: «می روم یک چیز قرمز ببینم؛ قرمز قرمز قرمز» همه می خواهند بدانند لاک پشت دنبال چه چیز قرمزی است؟ شاید گل های قرمز راکون باشد؟ یا گوجه فرنگی های خرگوش؟ یا جوراب های بز؟ شاید، شاید سقف خانه روباه باشد؟ همه دنبال لاک پشت می روند. حتی سگ ملوان فکر می کند آن چیز قرمز، کشتی اوست که کف اش، دودکش اش و حلقه های نجات اش قرمز است. اما لاک پشت پاسخ هیچ کس را نمی دهد. همه به دنبال لاک پشت از تپه بالا می روند و لاک پشت می ایستد و نفس عمیقی می کشد. آن چیز قرمز، دارد می آید! اوووه! غروب قرمز زیبا. و همه می ایستند تا ماه بزرگ زرد در آسمان شب پیدا شود و با هم کلی حرف می زنند. والری گورباچف در کتاب «قرمز قرمز قرمز» لذت یک جست وجو و کشف را قدم به قدم با خواننده و بیننده شریک می شود او را به دیدن دوباره و دقیق محیط پیرامون دعوت می کند.