یک روز مهم دیگر برای جوجه کوچولو هاست. مامان مرغی برای اولین بار آنهارا به مدرسه میبرد. جوجه کوچولوها خیلی نگران اند، چون هیچکس را در مدرسه نمیشناسند. خانم معلم میگوید آنها خیلی زود دوستان خوبی پیدا میکنند، اما دوست پیدا کردن آسان نیست. سگ آبی، خرگوش و قورباغه سرشان شلوغ است و انگار هیچ کس دلش نمیخواهد با جوجه کوچولوها دوست شود. اما خانم معلم فکر خیلی خوبی دارد.