وقتی دختر کوچولو عصبانی و یا غمگین میشود حس خیلی بدی پیدا میکند. گاهی سعی میکند با فکرها و کارهایی متفاوت احساسهای بد را از خودش دور کند، اما بعضیوقتها هیچچیز آرامش نمیکند. بعد فکر میکند نکند همهی این حسهای بد زیر سر یک هیولاست؛ هیولایی که دفتر یادداشتی پر از روشهای آزار و اذیت مردم دارد... واقعا ماجرا چیست؟