او از مادرش پرسید: «آیا از دیروز بزرگ تر شده ام؟» مادرش گفت: «شاید فقط یک کمی.» فرانکلین خندید و کلاهش را بر سرش گذاشت. مادرش گفت: «کلاهت را برعکس به سرت گذاشتی.» فرانکلین گفت: می دانم. این کاری است که تمام بچه های بزرگ می کنند...