پیشنویس این کتاب را نیچه در هفت - هشت روز در فاصله ۲۶ اوت تا ۳ سپتامبر ۱۸۸۸، در اقامتگاه تابستانیاش، دهکدهٔ زیلس - ماریا در منطقه ابرانگادین سوییس، نوشت. غروب بتها فرآوردهٔ آخرین سالِ زندگانیِ کوشایِ ذهنیِ نیچه است. در آن سال نیچه با کوشندگیِ شگرفی شش متنِ دیگر را آماده نشر کرد. کار را با نوشتنِ داستانِ واگنر آغاز کرد و آخرین کارش نیچه رویارویِ واگنر بود و در این میانه مسیحاستیز، غروبِ بتها، و اینک، مرد! را با سرعتی شگفت به پایان برد.
غروب بتها اثری بود که نیچه خود منتشر کرد، اما آخرین بار که در ژانویه ۱۸۸۹ از چاپ درآمد، او دیوانه شد و از کارهای دیگر خبر نداشت. نیچه میخواست غروب بتها درآمدی خلاصه و کوتاه بر فلسفه او باشد و از این نظر بهدرستی چکیدهایست از همه دیدگاههای اصلی فلسفی او. وی در این کتاب با زبانی بسیار فشرده، امّا چالاک و سرزنده، تبرِ «بتشکنی» را بر تمامی «بت»های دیرینه و نو، کلاسیک و مدرن، میکوبد و به تمامی بنیادهای متافیزیکِ میراثِ افلاطون و سقراط و یونانیّت در کلّ، تا بازسازیهایِ مدرنِ آن، بهویژه به دستِ کانت، حمله میبرد.