سربازرس با اخم زمین زیر درختان را بررسی کرد. همینطور که علفزار را با دقت از نظر میگذراند، معدهاش به هم پیچید. یک، دو، سه، چهار. و با احتساب تپهی خاکی بهمریختهی زیر چادرِ، پنج تا. کسی لایۀ طبیعی زمین را برداشته و گُلهای خودش را کاشته بود.
در پنج نقطه.
پنج گور.
زن جوانی به اسم فیونا هالند از اهالی روستای کوچکی در ایرلندی ناپدید شده است. تیمی برای جستوجو تشکیل میشود، اما زمزمههایی دربارهاش هست. فیونا به بدنامی شهرت داشت. بنابراین واقعاً دزدیده شده یا فرار کرده بود؟
یک هفته بعد، کشف هولناکی در جنگلهای زیباترین نقطهی دیدنی ایرلند، یعنی درهی گلیندالو، صورت میگیرد. همهی آن اجساد کشف شده، زنان جوانی هستند که در سالهای اخیر ناپدید شدهاند. سربازرس ارشد تام رینولدز و گروهش با سختترین پروندهی دوران کاریشان مواجه میشوند- قاتلی زنجیرهای که زنان آسیبپذیر را شکار میکند و قبل از اینکه به زندگیشان پایان دهد، مدتی مدید قربانیانش را اسیر نگه میدارد.
بهزودی مسابقهای برای یافتن فیونا هالند آغاز میشود، به امید اینکه خیلی دیر نشده باشد…