سلینا سارداثین قهرمان پادشاه است، اما بههیچوجه به سلطنت وفادار نیست.
مردی که سلینا به او خدمت میکند، قصدی شوم در سر دارد. اما کار کردن برخلاف خواستۀ اربابش، چندان هم آسان نیست و سلینا در مدتی که سعی میکند رازهای مخفیِ قصر شیشهای را کشف کند، نمیتواند به هیچکس اعتماد کند، حتی به کسانی که قرار است متحدانش باشند، ولیعهد دوریان، فرماندۀ نگهبانان، کیال و شاهدخت بیگانه، نهمیا.
و بعد تراژدی بیانناپذیری دنیای سلینا را در هم میشکند و او را مجبور میکند یک بار و برای همیشه تصمیم بگیرد به چه کسی وفادار است… و برای چه کسی خواهد جنگید.