میلان کوندرا در این رمان، در قالب زندگینامۀ شاعری جوان به بررسی یک فاجعه میپردازد: اینکه شعر چگونه به یاری نیروهای اهریمنی در اجتماع میآید و هنر بر ضد آزادی و بر ضد جوهر خود به کار گرفته میشود. یارومیل شاعری واقعی است با شخصیتی مضحک و حساس، هراسانگیز و البته بهکلی بیگناه. او را مادرش شاعر بارآورده و هم او تا بستر عشق و مرگ همراهیاش میکند. یارومیل شاعری بزرگ است که در میانۀ انقلاب کمونیستی، در میانۀ نمایشی از لودگی گرفتار شده و از شاعری سادهدل به هیولایی هولناک بدل میشود. او با اوهامش در اتاقی از آینه محصور است و تنها خود و خیالاتش را میبیند و فراتر از آن نمیرود. ما هم هنگام خواندن این اثر به آینهای پیش رو و تصویرمان در آن مینگریم. این رمان را قویترین اثر در نقد شاعری و شاید رمانتیسیـسم خواندهاند.