در خاطرات خیلی از ما یک سومشخصِ پنهان هست که بخش زیادی از نسبت امروزمان با محرم و عاشورا را مدیون اوییم. سومشخصهای پنهان گاهی مادربزرگ و پدر و پدربزرگاند، گاهی استاد و غریبهای رهگذر. معمولاً شخصیتِ پیچیده، فن بیان قوی یا توانایی منحصربهفردی ندارند، فقط ارادتی واقعی دارند و مهارت و شگردشان همین صداقتشان است. تنها ویژگی خارقالعادهی آنها این است که سومشخصِ عاشقاند. شاید در هیاهوی روزمرگی میزان دلبستگی و حرارتی که به ما منتقل کردهاند و عمق تأثیرشان در زندگیمان را فراموش کرده باشیم ولی وقت نوشتن متنی دربارهی ارتباط خودمان با روضه و عزا خاطرات این اثرگذارانِ بیادعا برمیگردد و علاقه و نشانههایی که در ما جا گذاشتهاند، متن را پر میکند. شاید به خاطر همین است که بیشتر روایتهای کتابی که در دست دارید ماجرای سرایتِ دلبستگی است و قصهی دستبهدستشدنِ سرسپردگی.
در کتاب زان تشنگان بیست و چهار نفر از اتفاقها و سومشخصهایی نوشتهاند که نسبت آنها را با رخداد سال ۶۱ هجری تغییر دادهاند. بیست و چهار نفر از تجربههایی نوشتهاند که در دل این سنت عزا و در همین کوچهها و تکیهها شکل گرفته و دریافت و برداشت تازه با خودش آورده. بیست و چهار نفر گزارشی صادقانه و عینی دادهاند از رویدادهایی که در همین روزها اتفاق افتاده ولی روح آن حماسه و غم دیرین در آن جاری است.