بی پسر مادری مودب و مقرراتی و پدری لاابالی و بی خیال است، زن و مردی با تفاوتی فاحش که بودنشان در کنار هم خیلی سوال برانگیز است. اخبار حاکی از حمله مرده ها و زامبی ها به انسان های زنده و خوردن مغزشان است، فاجعه ای که ممکن است به سرعت به محل زندگی بی سرایت کند، هرچند او و پدر نژاد پرستش خیلی این موضوع را باور ندارند. اما بالاخره روزی که انتظارش را نداشتند فرا می رسد.