داستانهای این مجموعه کوتاه هستند و خواندن آنها وقت زیادی را از شما نخواهد گرفت اما برای زمانی طولانی در یاد شما خواهد ماند. نویسنده در این داستانها به موضوعاتی پرداخته است که برگرفته از زندگی ما آدمهاست. داستانهای سادۀ این نویسنده همچون فانوسی است که بخشی از راه را برای ما روشن میکند و در پرتو نور فانوس، تنها گوشهای از زندگی را میتوان دید. شاید زندگی ما باشد یا زندگی دیگری... اما این پرسش را مطرح میکند که آیا همۀ رخدادهای زندگی ما از اعمال ما سرچشمه میگیرند یا نیروهایی که بر جهان مسلط هستند؟ برای مثال، داستان گمگشته در غبار، داستان اول این مجموعه، قصهای است تلخ برای همۀ هنرمندانی که از یادها رفتهاند. هنرمندانی که در اوج توانایی با هنر خویش به زندگی انسانها طراوت، امید و زیبایی بخشیدهاند و چون پیر و ازکارافتاده شدند در غبار فراموشی از یادها رفتهاند تا زمانی که خبر مرگشان در روزنامهها آورده شود. در داستان پنج روز تا شادمانی وفای به عهد پیرزنی را میبینیم که به شادی کودکان بیسرپرست فکر میکند و اینکه تا پایان عمر این شادی را از آنها دریغ نکند. او به نسلی تعلق دارد که اینک سایهاش را میتوان دید که آرامآرام محو میشود.
جهالت، خودخواهی، ستمگری،کور دلی، قضاوت عجولانه از دیگر موضوعاتی هستند که نویسنده با قلم روان خود در این کتاب مطرح میکند. شاید راهی به سوی جهنم برای شخصیتهای داستانش اینطور باشد اما برای ما راهی است به سوی کم کردن اشتباهات.