او یک روز صبح که از خواب بیدار می شود پس از رو به رو شدن با پدر خوانده اش «مرحبا» متوجه می شود که تله شده است و باید هر چه زودتر برای تهیه پادزهر نزد تله کننده اش «زمان» یا همان پدرش برود. او در این میان از رازهای خانواده اش آگاه شده و متوجه ارتباط مادرش با «مرحبا» و «زمان» و تله شدن همگی به دست «زمان» می شود.