اشخاص طرف حق هستند و هدف از قواعد حقوقي و مقررات اجتماعی تنظيم روابط آنان است. شخص ممكن است طرف مثبت حق يعني صاحب آن باشد، مانند مالك و طلبكار، يا طرف منفي حق يعني مديون در مقابل ديگري.
در باب اشخاص نخست بايد تعيين كرد كه منظور از شخص كه صاحب حق و تكليف است چيست و هر شخص دارای چه مميزات و خصايصی است؛ سپس بايد اوصاف مربوط به شخصيت را كه اصطلاحاً احوال شخصيه ناميده میشود، مطالعه كرد.
احوال شخصيه عبارت از اوصافی است كه مربوط بهشخص، صرفنظر از شغل و مقام خاص او در اجتماع است. اوصافی احوال شخصيه را تشكيل میدهند كه قابل تقويم و مبادله به پول نباشند و از لحاظ حقوق مدني آثاری بر آنها مترتب باشد، مانند ازدواج و طلاق و نسب.
اصطلاح احوال شخصيه در اصلهای 12 و 13 قانون اساسی جمهوری اسلامي به كار رفته و اصل 12 آن را شامل ازدواج، طلاق، ارث و وصيت دانسته است. ليكن از آنجا كه احوال شخصيه به معنی دقيق كلمه تنها شامل حقوق غيرمالي است، استعمال آن به معني اعم كه دربرگيرندۀ ارث و وصيت هم باشد، قابل ايراد است. در مادۀ 7 قانون مدنی حقوق ارثيه جدا از احوال شخصيه ذكر شده است و ظاهراً در نظر نويسندگان قانون مدنی اين اصطلاح شامل ارث و وصيت نبوده است، هرچند كه بيگانگان در هر دو زمينه تابع قانون دولت متبوع خود قرار داده شدهاند.
احوال شخصيه از وضعيت و اهليت تشكيل میشود. مقصود از وضعيت در حقوق مدني كه آن را وضعيت مدني نيز گويند مجموعۀ اوصافی است كه جزء شخصيت هستند و قابل مبادله و تقويم به پول نیستندـ اوصافی كه قانون مدنی مورد توجه قرار داده، آثاری بر آنها مترتب مينمايد ـ به استثنای وصفي كه اصطلاحاً اهليت ناميده ميشود. بنابراين وضعيت شامل اوصافی است كه منشأ حقوق و تكاليف غيرمالي است مانند سن و جنس و وضع خانوادگي از قبيل ازدواج و طلاق و قرابت. ضمن مطالعۀ اين اوصاف است كه حقوق و تكاليف مزبور مورد مطالعه قرار میگيرند.