بعد از دوازده ساعت با رودریک در یک اتاق بودن، دلم میخواهد خودم را به پلیس معرفی کنم. چون برای من هیچ تنبیهی بزرگتر از این نیست.
و برای گرگ چه تنبیهی بزرگ تر از این؟
گرگ هفلی توی دردسر بزرگی افتاده است. اموال مدرسه آسیب دیده و پای پلیس به مدرسه کشانده شده و گرگ متهم اصلی ماجراست. فقط یک برف و بوران حسابی گرگ را نجات میدهد. مدرسه تعطیل میشود و گرگ با خانوادهاش در خانه حبس میشوند.