لوک هیچ وقت به مدرسه نرفته است. هیچ وقت جشن تولدی نگرفته و هیچ شبی را در خانه ی دوستی نگذرانده در واقع لوک هیچ وقت هیچ دوستی نداشته لوک از فرزندان سایه است. فرزندان سومی که پلیس جمعیت وجودشان را ممنوع کرده او تمام زندگی اش را مخفیانه گذرانده و حالا که دارند به جای جنگل کنار مزرعه ی خانوادگیشان شهرک مسکونی جدیدی می سازند. دیگر حتی اجازه ی بیرون رفتن از خانه را هم ندارد.تا اینکه یک روز لوک چهره ی دختری را پشت پنجره ی خانه ای میبیند که می داند دو بچه ی دیگر هم آنجا زندگی میکنند. لوک بالاخره یک فرزند سایه مثل خودش دیده است. جن حاضر است همه چیز را به خطر بیندازد تا از سایه بیرون بیاید. یعنی لوک جرات میکند با نقشه ی خطرناک جن همراه شود؟ چاره ی دیگری هم دارد؟