در جستجوی زمان ازدسترفته (به فرانسوی: À la recherche du temps perdu) عنوان رمانی نوشتهٔ مارسل پروست نویسندهٔ فرانسوی است. این رمان در ۷ جلد نوشته شده که هرکدام نامی مستقل دارند. این رمان، رکورد گینس طولانیترین رمان تاریخ را در اختیار دارد.
پس از چند چاپ جداگانه سرانجام همهی مجلدات در جستجوی زمان از دسترفته یکجا و همزمان به صورت یک مجموعهی تفکیکناپذیر منتشر میشود. تدارک انتشار این مجموعه فرصتی به دست داد تا متن اثر به طور کامل از جنبههای ویرایشی و فنی بازبینی و هماهنگ شود. خلاصهای از داستان هر جلد، نمایههایی از نام اشخاص و مکانها به هر کدام از مجلدات افزوده شده است.
طرف خانه سوان کتاب اول از مجموعهی هفت کتابی است که رمان در جستجوی زمان از دسترفته را میسازند. گذشته از خطوط کلی داستانی که این کتابها را به هم میپیوندد، هر کدام از هفت کتاب از بسیاری دیدگاهها در خود کامل و مستقلاند. در واقع آنچه داستان نامیده میشود تنها رشتهای است برای به هم پیوستن لحظههایی که هر کدام به تنهایی از «مکان»ها و «شخصیت»های اصلی کتاباند؛ کتابی سترگ که بس بیش از آنکه توصیفکنندهی حالتهای بیرونی باشد ژرفای درونی را میپوید و میکاود. از همین روست که اغلب دربارهی این اثر گفته میشود که میتوان آن را از هر صفحهای که باشد آغاز کرد و یا گهگاه چند صفحهای از هر کجای آن را خواند و از ژرفا و گسترهی اندیشهی نویسنده و ظرافت و حساسیت هنرش که جستجو را یکی از بزرگترین آثار ادبیات معاصر جهان میکند لذت برد.
در دومین کتاب از مجموعهی هفت کتابی که رمان عظیم و ماندگار در جستجوی زمان از دسترفته را ساختهاند، راوی همچنان تماشاگری است حساس و کنجکاو که با چهرهپردازی باریکبینانهی آدمها و نقاشی ریزهکارانهی محیط پیرامون آنان، ذهنیت و دنیای درونی پرتحول زمانهی خویش را تصویر و توصیف میکند؛ او بهویژه به ذهنیت هنری دوران خود نظر دارد، به همین سبب است که جستجو نه فقط اثری ادبی بلکه پژوهشی در شناخت چند و چون خلق آثار هنری، و نقش هنرمند و زندگیش در آن است. کتاب در سایه دوشیزگان شکوفا چون دیگر کتابهای جستجو در خود کامل و مستقل است، اما با آخرین فصل کتاب نخست پیوندی دارد. ماجرای اصلی آن فصل در فصل نخست این کتاب تمام میشود؛ و مضمون فراگیر شناخت جهان بیرونی که عنوان «نام جاها: نام» را بدان فصل بخشید اینجا با عنوان «نام جاها: جا» در فصل دوم کامل میشود چرا که مقدم بر ادراک واقعیت «جا»ها، خیالپروری دربارهی «نام» آنها است. اکنون همراه راوی (که ظاهراً به سن بلوغ رسیده است) درک بنیادی ما از جهان کمابیش کامل شده، ابعاد مختلف ضمیر انسان را، چه به عنوان فرد و چه عنصری اجتماعی، میشناسیم و با «مادهی خام» آنچه پروست «نوعی آفرینش تازهی جهان» مینامد آشنا شدهایم و شاهد آغاز تلاش راوی در کاری هستیم که کارستان او و همهی ما است: زمان گذران و فرساینده را از دست بطالت و مرگ بیرون کشیدن و با لحظهلحظههای آن پرستشگاهی ماندگار ساختن.
هستهی اصلی مضموم طرف گرمانت، کتاب سوم در جستجوی زمان از دسترفته، که دو بخش آن اینک در یک مجلد انتشار مییابد، رابطهی راوی با دنیای اشراف است، از شیفتگی و ستایش در برابر چیزهای اشرافی و رویاپروری دربارهی چهرههای نیمهخدایی اشراف تا درک پیشپاافتادگی مأیوسکننده، ابتذال و جهل یأسآورشان و پوچی زندگیای که مفهومینیافته؛ از آن هنگام که پادری سرسرای گرمانت را آستانهی فوبور سنژرمن اشرافی میخواند تا پایان کتاب که آن پادری را نه آستانه که پایانهی جهان افسونی نامها میداند. راوی، یعنی کسی که راز عواطف و احساسهای چهرههای گوناگونی را که در رمان رفتوآمد دارند کشف کرده، زندگینامه نمینویسد، بلکه دنیایی را گرد میآورد، قوانین عام حقیقت را تعیین و تعریف میکند. با میراندن «من»های پیدرپی به وجود انسان تداوم میدهد و با قربانی کردن هر آنچه قراردادی و مجازی و گذرا است آنچه را جاودانی است به پیروزی میرساند.
سدوم و عموره، کتاب چهارم جستجو، گزارش یکی از مهمترین مراحل سلوک «راوی» به سوی اوجهای رستگاری و جاودانگی است. در کتابهای پیشین، راوی مراحل مختلف شناخت خویشتن و جهان پیرامون را پشت سر گذاشت و اینک به منزلی رسیده است که در سلوک و معرفت شاید از هر منزل دیگری مهمتر باشد: شناخت بدی و پلشتی برای رهیابی به نیکی و پاکی. «راوی» جستجو، همانند سالک کمدی الهی دانته، در صعود به بلندیهای ملکوتی اول باید از ورطههای دوزخی دیدن کند. این کتاب چهارم جستجو همچون دوزخ دانته، نمایشگاهی از چهرههایی است که هر کدام نمایندهی نقص و گناهیاند و سالک با پشت سر گذاشتن آنها، به تعبیری کنایی آنها را طرد میکند تا سرانجام به رستگاری نهایی برسد: به امید و خلاقیت.
اسیر که در سال 1923 انتشار یافت، نخستین کتاب از مجلدات باقیماندهی در جستجوی زمان از دسترفته است که پس از مرگ مارسل پروست به چاپ رسید. در ساختار کلی اثر عظیم پروست اسیر ادامهی سدوم و عموره است همچنان که این مجلد خود ادامهی طرف گرمانت بود. اینجا نیز سیر و سلوک «راوی»، در دو جهان درونی و بیرونی، در طول و در جستجوی زمان از دسترفته ادامه دارد. اما اینبار، کل منظومه بر محور چهرهی آلبرتین میچرخد که میتوان او را نمادی دوگانه، هم از زندگی و هم از مرگ، دانست، اسیری که با همهی رامی و تندادنش به تقدیر ماندن در قفس زرینخانهی «راوی»، همواره چون زمان گریزان و دستنیافتنی است.
گریخته مجلد ماقبل آخر در جستجوی زمان از دسترفته است. در پی اسیر که کتاب آلبرتین، کتاب عشق و حسادت بود، مجلد حاضر کتاب مرگ و فراموشی است، شرح واپسین لرزههای ویرانگر زمان پیش از توصیف آوارهای نهاییاش در زمان بازیافته و پیش از پیروزی پایانی انسان آفریننده. گریخته همچنین کتابی است که از همهی مجلدات دیگر جستجو بالبداههتر است، هر چند که حاوی کاوندهترین و نافذترین صفحاتی است که شاید در همهی ادبیات جهان دربارهی برخی از دوردستترین و ژرفترین زاویههای روان بشری نوشته شده است. مارسل پروست درباره کتاب حاضر گفته است: «به گمانم بهترین صفحاتی که نوشتهام.» آیا چنین ستایشی از زبان پروست دربارهی کتابی، حتی اگر نوشتهی خودش باشد، بس نیست؟
زمان بازیافته، جلد آخر در جستجوی زمان از دسترفته، هم پایانبخش و هم اوج این منظومهی عظیم است. از یک سو کلیدی است که به یاریش جهان پروستی با همهی پیچیدگیها و ظرافتها و همهی ژرفای مفهومش به روی خواننده گشوده میشود و از سوی دیگر اوج پر از شور و هیجانی است که سرتاسر ساختار عظیم جستجو را همانند فینال یک سرود بلند موسیقایی به انجام و فرجام میرساند. در این کتاب پیش از رسیدن به مکاشفهی بنیادین اصل جاودانگی نهفته در آفرینش هنری، واپسین منزلهای سیر و سلوک در جهان پر تب و تاب واقعیت و خاطره را پشت سر مینهیم: تصویرهای محشرگونهی جنگ در پاریس و مهمانی صورتکها در خانهی گرمانت. شهری گرفتار نفرین و محفلی در کام مرگ. از این کنفیکون فقط یک تن رستگار بیرون میآید: «راوی» که تازه رمز زندگی ماندگار را کشف کرده است و بر آن است که دست به کار شود. کار آفرینشی که شاید بیش از هزار شب طول بکشد. به شکرانهی این رستگاری، «راوی» مزدی را نیز همچون «سورپریزی» به خواننده ارائه میکند. اما خواننده مزد خویش را پیشتر گرفته است.