کتاب درختهای پرتقال خیابان ریچموند نوشتهی زهرا نصر است. او در این کتاب یازده داستان کوتاه را کنار هم آورده که عنوان آنها از این قرار است: «روزهای از یاد رفتهی سرهنگ»، «درختهای پرتقال خیابان ریچموند»، «عکسها و تصویرها»، «ارثیهی فامیلی»، «وراجیهای قبل از خواب»، «خرس»، «فالگیر»، «قرقیزیها شکلی دارند برای خودشان»، «ساقههای ذرت»، «سنگهای کنار دریا»، و «جزیره». نویسنده برای این داستانها بیان و نثری روان و ساده انتخاب کرده است.
در بخشی از متن کتاب آمده است: «نه، گذشته را لو نمیدهی. اگر در و دیوار اتاق یک سانت یک سانت جلو بیاید، طوری که لبهات طعم گچهای لادادهشان را بچشد، یا با سُرنگ، ژن چه بود اسمش ـ متوسالم ـ توی رگ و ریشههات بدوانند تا نهصدوشصتونه سال دیگر به حرفت کشند. نه، دُم به تلهشان نمیدهی. میدانی بین آنوقتها و حالا راه کوتاهی به طول و عرض متکای زیر سرت کم و زیاد شده. متکایی که پنبههاش پر از فکر و خیال، خواب و رویا و کابوسهای تکرارشدهی سالها پیشاند. بیش از هر وقتی زمان را گم کردهای. معلوم نیست چه به خوردت میدهند که از جنب و جوش هم افتادهای. این آدم واافتاده را چه به آن سرهنگ شُل و شیدی که رفتن و نشستن سر لگن توالت هم، نفسش را میبُرد. این دستها که زیر سرمای صفردرجه، میچسبیدند به قنداقه، حالا پاروهایی پوسیدهاند برای هُل دادنت به قبر. اینها هم که زور میزنند ته و تو در بیاورند. یکیشان همین پرستار شیفت شب، کک سیاهی که صدای خندهی بریدهبریدهاش از راهرو میآید. شلختهی بیریختی که دیدن هیکلش هم توی ذوق میزند.»