چو نزدیک بنگاه و لشکر شدند پذیرهٔ سپهبد سپاه آمدند
به پیش سپه بود گستهم شیر بیامد بر پهلوان دلیر
زمین را ببوسید و کرد آفرین سپاهت بیآزار گفتا ببین