لوییزا دیتون هفدهساله پس از فرار از مدرسهای با شرایط سخت که تنبیه در آن درس روزانه بود، موفق میشود در مسافرخانهای مشغول به کار شود. اما کمی بعد از رسیدن به خانۀ خاربن یخزده، متوجه میشود که صاحب عجیب خانه، آقای مورنینگساید، چیزی بیشتر از محل سکونت برای مهمانهایش فراهم میکند. خانه نهتنها جایی برای استراحت، بلکه مکان قضاوت است. آقای مورنینگساید و کارکنان غیرطبیعیاش، عدالتشان را برای آنهایی که نمیتوان نجات داد، اجرا میکنند.
لوییزا کمکم نگران مرد جوانی به نام لی میشود که مانند سایر مهمانها نیست. لی جذاب و مهربان است و لوییزا میداند نجات دادن او از قضاوتی نابههنگام به عهدۀ اوست. اما در این خانۀ فریب و دروغ، لوییزا چطور بداند باید به چه کسی اعتماد کند؟