این مجموعه داستان مصطفی مستور را باید ادامه منطقی ذهنیتی دانست که او در دو کتاب «چند روایت معتبر» و «استخوان خوک و دست های جذامی» اجرا کرده بود. مجموعه ی «حکایت عشقی بی قاف، بی شین، بی نقطه» از شش داستان کوتاه تشکیل شده است که از لحاظ فرم روایی و جهانی که مستور تلاش در باورپذیر کردن آن دارد به هم نزدیک هستند. در این داستان ها ما اغلب با مولفه هایی روبه رو هستیم که در آن ها همنشینی نوعی خوانش متافیزیکی با روابط ساده و روزمره ی انسانی- اجتماعی محور اصلی داستان ها را تشکیل می دهند. در این مولفه ها عناصر تکرار شونده ای مانند سکون سنگین زمان، توجه به جزئیات بی اهمیت و تبدیل شدن یک ماجرا به پرتره ای از ناکامی های هستی شناسانه ی خوانش. داستان ها را کمی «خاص» می کند.