اگر داستان همچون هر آفریدهی بَشَری متأثر باشد از محیط و زمانهی خودش، پس بهناگزیر هر زمانه و محیطی هم داستانِ خودش را آفریده و راوی خودش را هم.
«حدوثِ نقطهها» از این نگاه برآیند شده و سر زده. داستانهایی عرفِ داستانیشان را به امّا و اگر کشیدهاند تا شاید همچون حادث شدن نقطه که فقط امکانی است همیشه ممکن، امکانی باشند برای حدوثِ داستانهای دیگر از راویهایی دیگر. راویهایی تکهتکه و محو و حتی نابوده که فقط در روایت و داستان هویت مییابند.
که انگار همهی زمانهی ما همین جستجوی هویت است بی که راوی دیگر معلوم باشد و یا بدیهی!