جیمز و هلوی غول پیکر یکی از داستانهای رولد دال، نویسنده چیرهدست ادبیات کودک و نوجوان است. در این کتاب،داستان پسری به نام جیمز را میخوانید که به درون یک هلوی غولپیکر سفر میکند. جیمز در حادثهای پدرو مادرش را از دست میدهد و برای ادامۀ زندگی به خانۀ دو عمۀ بداخلاق و بدادای خود فرستاده میشود. آنها جیمز را دوست ندارند و حوصلۀ او را هم ندارند، حتی او را به اسم هم صدا نمیکنند. جیمز روزها را با کسالت در خانۀ دو عمهاش میگذراند تا اینکه یک روز پیرمردی سر راهش سبز میشود و کیسهای حاوی چند دانۀ بزرگ سبزرنگ به او میدهد. پیرمرد از جیمز میخواهد طبق دستور او دانهها را بخورد تا از بدبختی نجات پیدا کند اما در طول راه و درست زیر درخت هلوی پیر باغ، جیمز زمین میخورد و دانهها پای درخت میریزند و گم میشوند و چند روز بعد اتفاق عجیبی رخ میدهد. درخت هلوی پیر بارور میشود و یک دانه هلو میدهد. اما این هلو یک هلوی معمولی نیست.
رولد دال یکی از نویسندگان محبوب زمان خودش شناخته میشود. مجلۀ تایمز او را یکی از پرخوانندهترین و تأثیرگذارترین نویسندگان نامید و نوشت: «کودکان عاشق داستانهای رولد دال هستند و او را نویسندۀ محبوب خود میدانند. داستانهای او در زمرۀ آثار کلاسیک آینده خواهد بود.»