دن، اَبی و جردن هنوز از ضربهی روحی تابستانی که در تیمارستان بروکلین گذراندهاند، رنج میبرند. هرچند میخواهند آن ماجرا را فراموش کنند، اما شخصی مصمم است ترس و وحشت را زنده نگه دارد و عکسهایی بدون هیچ یادداشت یا اسمی از کارناوالی در گذشتههای دور برای آنها میفرستد. برنامهشان برای هرگز برنگشتن به آنجا را کنار میگذارند و تحت پوشش برنامهی آخر هفتهی کالج نیوهمپشایر برای دانشجویان جدید به آنجا برمیگردند و متوجه میشوند که کارناوالِ درون عکسها نهتنها واقعیت دارد، بلکه ظاهراً برای اولین بار بعد از سالها قرار است در دانشکده برگزار شود. دن و دوستانش ماجراجویی خودشان را با گریز زدن از کلاسهای ساده و جشنهای کالج پیش میبرند. گشت و گذاری در میان خانههای متروکه و مکانهایی مخفی در سرتاسر شهر. کمفورد گذشتهای وحشتناک را مخفی میکند و تیمارستان تأثیر عمیقی بر آنجا گذاشته است، خیلی بیشتر از آنچه دن در ذهن داشته است.