روکانتن تنهاست زیرا اعتقاد دارد که راست نمایی همزمان با دوستان ناپدید میشود و از طرفی خود را نزدیک مردم، در سطح تنهایی میداند. دلمشغولی عمدهی او وجود است. «همیشه ازش آگاه بودم: من حق وجود داشتن نداشتم. به حسب تصادف پدید آمده بودم.