او در سالگرد فوت زنی به نام جَریره قصهی خود را آغاز میکند. زنی که آغاز راهی است برای کشف سرنوشتهای معمایی روابط خانوادهی او. قصهی پدر، مادر، بمبارانهای دههی شصت تهران و آدمهایی که تلاش میکنند از قاب عکسهای خود بیرون بیایند و خود را از نو ثابت کنند. این دختر با بازگشت به ملک پدری راهی سفری میشود در زمان که بهتدریج او را از انواع اتفاقهایی که بر سرش آمده آگاه میکند. و این میان «پدر» نقشی متفاوت و شگفتآور دارد.
▪️سالارکیا رمانی نوشته که از نفس نمیافتد و مدام با قصههای خود خواننده را دچار موقعیتهای تازهای میکند، موقعیتهایی که در آنها گناه، تمرد و گریز و البته نفرینها کار خودشان را کردهاند. حالا او مانده و این مردگان که باید ردشان را بزند و بفهمد چرا چنین احضار شدهاند... ا