همان طور که گفته آمد، به این منظور باید، به جای کار مترجم، چارچوب ادبی حاکم را به بررسی گذاشت، زیرا زرین کوب نیز ناگزیر در آن چارچوب بالیده و از آن زاویه به متن پرداخته است. هر کس دیگری هم که بود و در ترجمهٔ بوطیقا از آن سنت های ادبی حاکم پیروی می کرد کاری جز این ارائه نمی داد، چنان که افنان و مجتبائی نیز، که پیش از او ترجمه های خود را به دست چاپ سپرده بودند، باز دچار مشکلاتی از این دست، و حتی بدتر، هستند؛ برای نمونه، مجتبائی به جای اصطلاح «شخصیت» از واژهٔ «اخلاق» یا «خلقیات» استفاده می کند. همین اصطلاح ساده نشان می دهد که مجتبائی تا چه حد با تئوری های ادبی مدرن ناآشنا بوده است و در کار تنها بسنده کرده به فارسی کردن اصطلاح عربی «الأخلاق» که بدوی یا ابی بشر در ترجمه های خود آورده بودند. مشکل دوم ناآشنایی با ادبیات موردبحث ارسطوست و نیافتن مصداق برای آن ها در فارسی و عربی. ناتوانی در یافتن شباهت های میان این آثار از عارضه های بنیادی است. هم زمان تمرکز بر تفاوت ها هم نقش داشته است. اکو، در همان سخنرانی که در بالا ذکرش آمد، به تفاوت تئوری های زیبایی شناسی اشاره می کند و به مشکل درک تئوری بر اثر ناآشنایی با مصداق های آن در زبان و فرهنگ مقصد می پردازد