امروزه تقریبا هیچ کشوری را نمیتوان یافت که بتواند مدعی داشتن اجتماعی به لحاظ فرهنگی همگن باشد. گوناگونی فرهنگی پدیدهای است که حتی اگر ارزشمند هم شمرده نشود، یک واقعیت انکارناپذیر و محوناشدنی است که اثرات گسترده خود را بر ساختارها و رفتارهای هر اجتماع برجای گذاشته و میگذارد. پرسش بنیادینی که پیش میآید این است که در اجتماع سیاسی که دارای هویتهای فرهنگی مختلف است و اعضای آن پیرو گفتمانهای دینی، اخلاقی و فلسفی گوناگون هستند، فرآیند تصمیمگیریهای سیاسی چگونه باید تنظیم شود که در عین احترام به این تفاوتها، همزیستی مسالمت آمیز شهروندان آن نیز امکانپذیر گردد؟ بدینمنظور، کاوش برای فهم بنیانهای نظری سیاست در چنین اجتماعاتی ضروری مینماید. کتاب حاضر تلاش میکند از طریق بررسی مناظره لیبرالها و جامعهگرایان، پاسخهای داده شده به این پرسش را به آزمون بگذارد. در این راستا، نظریههای ارائه شده از سوی السدیر مکاینتایر، چارلز تیلور و مایکل والزر از جامعهگرایان، و جان رالز، جوزف رز و ویل کیمیلکا از لیبرالها در سه محور مفهوم «خود»، مبانی اخلاق سیاسی و سیاست تفاوت فرهنگی تجزیه و تحلیل شده است.