ماجرای وکیلی است به نام «آندره لویی» که نزد پدر خواندهاش زندگی میکرده، بی آنکه از هویت واقعی خویش باخبر باشد. او در زمان انقلاب کبیر فرانسه در قرن نوزدهم یکی از کسانی بود که رهبری انقلاب را به عهده داشت و هرگاه فرصت مییافت مردم را علیه دولت میشوراند. از طرفی او دلبسته خواهرزاده پدرخواندهاش بود و تصور میکرد آن دختر به دلیل رسیدن به موقعیت بهتر در انتخاب میان او و تزار پیر و قدرتمند مردد است. تا این که طی اتفاقاتی «اندره لویی» و «تزار» رو در روی هم قرار میگیرند. آنها دوئل میکنند، بی آنکه آندره لویی بداند این مرد، پدر اوست.