کتاب درباره ایگو به معنای فرویدی اش نیست. فروید عاشق توضیح مفهوم ایگو با تشبیه بود. در نگاه فروید ایگوی ما سوار بر اسب میتازد. امیال ناخودآگاه ما نمودی از این اسب است و خود ایگو سعی میکند زمام آن امیال را در دست بگیرد. از طرف دیگر، منظور روانشناسان مدرن از واژه خودپرست کسی است که به خودش بیش از حد توجه میکند و به دیگران بی اعتناست. تمام این تعاریف نسبتا درست است، ولی بدون در نظر گرفتن وضعیت بالینی، ارزش چندانی ندارد. ایگویی که اغلب با آن طرفیم مبتنی بر تعریف ساده تری است. باوری نادرست درباره اهمیت خود و تکبر و جاه طلبی خودمدارانه. تعریف این کتاب از ایگو همین است. همان کودک کجخلق درون هر آدم است که تصمیم میگیرد بر خلاف همه چیز و همه کس، راه خودش را برود. ایگو نیاز فرد است به برتربودن، بیشتر داشتن و شهرتی فرای منطق و فایده. حس برتری و تمایزی است که از مرزهای اعتمادبهنفس و استعداد تجاوز میکند.