کتاب «ایمان چیست؟» یکی از مهمترین کتابهای کنی است که در آن عقلانی بودن اعتقاد به خدا رامورد بررسی قرار میدهد؛ مسئلهای که از افلاطون تا آکویناس و از آنان تا امروزیانی چون چیزم، ویتگنشتاین و پلنتینگا تحولی بهغایت شایستۀ تأمل داشته است.
کنی در بخش اول این کتاب (ایمان و تعقل) به نقد آرای آلوین پلنتینگا در مورد گزارههای پایه میپردازد. او از دو جهت پلنتینگا را مورد انتقاد قرار میدهد؛ نخست به سبب ارائه ندادن معیاری مشخص برای گزارۀ پایه و دوم از حیث قائل نبودن به عقلانیت عام.
کنی معتقد است که ما نباید به این دلیل کع معیار مبناگرایان کلاسیک به شکست انجامیده به این نتیجۀ شتابزده برسیم که هیچ معیاری برای تمیز باورهای عقلانی از باورهای غیرعقلانی و درواقع، به تعبیرِ خود او، شعور از حماقت وجود ندارد. فحوای سخن او این است که پلنتینگا درواقع به چنین نتیجهای رسیده یا دستکم لازمۀ سخن او این است.