ای اودوسئوس، سراپای تو آهنین است و نیرویت به جا میماند، اما همراهان تو از ماندگی و خوابآلودی از پا درآمدهاند. گرسنگی و تشنگی نیز امان ما را بریده است. اگر در این جزیره استراحت نکنیم، دیگر پارو نمیتوانیم زد و عنقریب در دریا سرگردان میشویم. اگر ناگهان طوفانی سر برسد، چگونه میتوان از چنگال مرگ گریخت؟ بگذار امشب را در اینجا بیاساییم تا فردا به راه خود ادامه دهیم.