اسطورهها تا روزی که با زندگی محسوس و عملی جامعه خود مربوط باشند در میان توده مردم حیات دارند، و روزی که با این شرایط تطبیق نکنند، از زندگی توده مردم خارج میشوند و از آن به بعد در زندگی روشنفکرانه، در ادبیات، فرهنگ، مطالعات و اینها میتوانند وارد بشوند و ادامه حیات بدهند. آنها را دیگر توی قهوهخانهها نمیخوانند، دیگر سربازها در میدان جنگ شاهنامه نمیخوانند، دیگر مادرها ممکن است برای بچههایشان احیانا قصههای دیگری را تعریف بکنند، برای اینکه شرایط تغییر کرده است. بحث فقط سر این است که من این را مسئله قابل تاسف نمیدانم، این جبر زندگی اسطوره است.