کتاب آنگونه که من زیستم اثر اما گلدمن و ترجمهی سهیلا بسکی است. گلدمن، نویسنده و فعال سیاسی آنارشیست بود. او نقش مؤثری در ایجاد فلسفهی سیاستهای آنارشیستی در آمریکای شمالی و اروپای در قرن بیستم داشته است. اما گلدمن در لیتوانی، در خانوادهای یهودی به دنیا آمد و در ۱۸۸۵ به آمریکا مهاجرت کرد. او پس از ماجرای هایمارکت شیکاگو به آنارشیسم علاقهمند شد. گلدمن نویسنده و استاد مشهوری در حوزهی فسلفهی آنارشیست، حقوق زنان و مسائل اجتماعی بود که هزاران مخاطب را به سمت خود جذب میکرد. او چندین بار به جرم تحریک عموم به شورش و ترویج اطلاعات مربوط به کنترل بارداری زندانی شد. گلدمن و الکساندر برکمن، معشوق و دوست صمیمی او، به جرم توطئه و تحریک مردم به ثبتنام نکردن و سرباز زدن از خدمت اجباری، به دو سال حبس محکوم شدند. پس از آزادی نیز به همراه ۲۴۸ نفر دیگر دستگیر و به روسیه تبعید شدند.
اما گلدمن در ابتدا طرفدار حکومت و انقلاب اکتبر بود و بعدها بهخاطر سرکوب وحشیانهی احزاب مستقل توسط قدرتمندان شوروی، نظر خود را تغییر داد. او سپس شوروی را ترک کرد و در سالهای بعد درحالیکه روزهای خود را در انگلستان، کانادا و فرانسه سپری میکرد، اتوبیوگرافیهای خود را نوشت. ابتدا کتابی از تجربههایش به نام «ناامیدی من در روسیه» که در سال ۱۹۲۳ منتشر شد و سپس آنگونه که من زیستم که در دو جلد در سالهای ۱۹۳۱ و ۱۹۳۵ به چاپ رسید. گلدمن در طول زندگی بهخاطر آزاداندیشی از سمت طرفدارانش لقب زن یاغی گرفته بود. از طرف دیگر منتقدان او را بهخاطر تبلیغ قتل و کشتار با انگیزهی سیاسی و انقلاب خشونتآمیز محکوم میکردند. سخنرانیهای او موضوعاتی گسترده داشتند که از جملهی آنها میتوان به زندان، آتئیسم، آزادی بیان، کپیتالیسم، ازدواج، عشق آزاد و همجنسگرایی اشاره کرد.
آنگونه که من زیستم ابعاد زندگی شخصی و سیاسی گلدمن از کودکی تا سال ۱۹۲۷ پوشش میدهد. این کتاب بینشی انتقادی به وضعیت روحی و روانی مهاجران آمریکا در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم دارد. او مسائل جنسی و خشونت سیاسی در اوایل جنبش آنارشیست را بررسی کرده که کمتر به آنها پرداخته شده است. خانوادهی روس، یهودی و سنتی که بر ازدواج و فرزندآوری تأکید داشتند، تأثیر زیادی بر رادیکال بودن گلدمن در نظراتش راجعبه جنسیت داشته است. او باورهای رایج جامعه را در این مورد قبول نداشت و به «عشق آزادانه» معتقد بود. گلدمن خطاب به منتقدانش گفته است: «هدف ما به معنی این نیست که من باید تبدیل به یک راهبه شوم. اگر معنیاش این است، آن را نمیخواهم. ممکن است حتی رفقایم هم مرا سرزنش کنند ولی من با باورهای زیبای خودم زندگی میکنم.»