آشنایی با فیلسوفان مجموعهای از زندگینامههای فیلسوفان مشهـور است که بـرای گشـودن بـاب آشنـایی بـا اندیشـهها و دیدگاههای آنان مدخـل مناسب و مغتنمی بهنظر میرسد. در هر کتـاب گـذشتـه از ارائـهی اطلاعـات زندگینامـهای، افـکـار هر فیلسوف در رابطه با تاریخ فلسفـه بهطـور کلی و نیز در رابطه با جریانها و تحولات فکری و اجتماعی و فرهنگی عصـر او بازگو میشود و بدون ورود به جزئیات نظریات و عقاید او، مهـمترین نکتههای آنها بـا بـیـانـی سـاده و روشـن و در عین حال موثق و سنجـیـده بیان مـیشود. اساس کار در این کتـابها سادگی و اختصار بوده اسـت تـا جـوانـان و نـیـز هـمـهی خـوانـنـدگان علاقهمندی که از پیش مطالعات فلسفی زیادی نداشتهاند بتوانند به آسانـی از آنهـا بـهـره بگیرند و چه بسا همین صفحات اندک انگیزهی پیجویی بیشتـر و دنبال کردن مطالعـه و پژوهـش در این زمینه شود.
فریدریش ویلهلم نیچه یا فریدریش ویلهلم نیتسچه (زادهٔ ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ – درگذشتهٔ ۲۵ اوت ۱۹۰۰) فیلسوف، ادیب، شاعر، منتقد فرهنگی، جامعهشناس، آهنگساز و لغتشناس آلمانی و استاد زبانهای لاتین و یونانی بود که آثارش تأثیر بسیار عمیقی بر فلسفهٔ غرب و تاریخ اندیشهٔ مدرن برجای گذاشته است. مهمترین اثر فلسفی و ادبی نیچه کتاب چنین گفت زرتشت است که از دیدگاه هایدگر تنها مدخلی است به کتاب ناتمام او یعنی ارادهٔ معطوف به قدرت.
در سال ۱۸۶۹ با ۲۴ سال سن، به کرسی لغتشناسی کلاسیک در دانشگاه بازل دست یافت که جوانترین فرد در نوع خود در تاریخ این دانشگاه بهشمار میرود. در سال ۱۸۷۹ به واسطهٔ بیماریهایی که در تمام طول زندگی با او همراه بود، از جایگاه خود در دانشگاه بازل کنارهگیری کرد و دههٔ بعدی زندگانیاش را به تکمیل هستهٔ اصلی آثار خود که تا پیش از آن به نگارش درآورده بود، اختصاص داد. او بیماری خود را موهبتی میدانست که باعث زایش افکاری نو در وی شده است. در سال ۱۸۸۹ در سن ۴۴سالگی، قوای ذهنیاش را بهطور کامل از دست داد و دچار فروپاشی ذهنی گردید. دلیل این اتفاق، بیماری ارثی (نرم شدگی مغز) از پدر بود که همین بیماری برادر کوچکتر او را در اوایل زندگی و پدرش را در ۳۵ سالگی از بین برد. او سالهای باقیماندهٔ عمر را با پرستاری مادرش (تا زمان مرگ او در سال ۱۸۹۷) و پس از آن خواهرش الیزابت فورستر-نیچه گذراند و سرانجام در سال ۱۹۰۰ پس از تجربهٔ عارضهٔ نومونیا و سکتههای متعدد درگذشت.
شاکلهٔ اصلی نوشتههای نیچه از جدل فلسفی، شاعری، نقد فرهنگی و قصه تشکیل شده و در کنار آن بهطور گستردهای نیز به هنر، لغتشناسی، تاریخ، دین و دانش پرداخته شده است. نوشتههای او در عین آنکه سرشار از جملات قصار و گوشه کنایه است، شامل مباحث بسیار دیگری همچون اخلاق، زیباییشناسی، تراژدی، معرفتشناسی، خداناباوری و خودآگاهی نیز میشود. بنیانهای اصلیِ فلسفهٔ او عبارتند از نقدهایی تند علیه حقیقت مطلق در دفاع از منظرگرایی، انگارهٔ «آپولونی و دیونیسی»، نقدهای تبارشناختی بر دین و اخلاق مسیحی و نظریهٔ او در این باره تحت عنوان «اخلاق ارباب-بردهای»،[۱۰] تصدیق زیباییشناختی وجود در واکنش به پدیدهٔ «مرگ خدا» و بحران عمیق هیچانگاری، و تعریف سوژهٔ بشری بهعنوان تجلیگاه ارادههای متنازع و در کشاکش، که در مجموع با عنوان «ارادهٔ معطوف به قدرت» شناخته میشود. نیچه در آثار پسینش، مفاهیم تأثیرگذاری همچون «اَبَر-مرد» و «بازگشت جاودانه» را مطرح کرد و بهطور فزایندهای با قدرتهای خلّاقهٔ فرد بهعنوان نیرویی برای غلبه بر پیشفرضهای اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی و نیل به ارزشهای نو و خلوص زیباییشناختی درگیر شد و به غور و تفحّص در بابِ آنها پرداخت.
پس از درگذشتِ نیچه، خواهر او الیزابت فورستر-نیچه متصدّی و ویراستار دستنوشتههای او شد و شماری از آثار منتشرنشدهٔ او را جهتِ تطابق با ایدئولوژی ملیگرایانهٔ آلمانیِ شخصیاش بازنویسی کرد و در عین حال دیدگاههای صریح او را که بهروشنی در تضاد با یهودستیزی و ملیگرایی بودند دچار واگردانی، پیچیدگی و غموض گردانید. الیزابت در مراسمی عصای نیچه را به هیتلر پیشکش کرد. آثار نیچه در ویراستهای چاپی الیزابت به فاشیسم و نازیسم ارتباط داده شد، اما شماری از پژوهشگران سدهٔ بیستم چنین خوانشی از آثار نیچه را به چالش کشیدند و ویراستهای اصلاحشدهٔ آثار او بهزودی عرضه گردید. اندیشههای او در دههٔ ۱۹۶۰ بار دیگر به محبوبیت رسید، و از آن زمان تاکنون تأثیری عمیق بر اندیشمندان حوزههای فلسفه (بهویژه مکاتب فلسفه قارهای همچون اگزیستانسیالیسم، پستمدرنیسم و پسا-ساختارگرایی)، هنر، ادبیات، روانشناسی و فرهنگ عامه در قرون بیستم و بیست و یکم گذاشته است.
از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفهٔ امروزی بر مبنای پرسشهای بنیادینی دربارهٔ بنیان ارزشها و اخلاق بوده است. نوشتههای وی سبک تازهای در زبان آلمانی محسوب میشد؛ نوشتههایی بسیار ژرف و پر از ایجاز، آمیخته با افکاری انقلابی که نیچه خود روش نوشتاری خویش را گزینگوییها مینامید. یکی از مشهورترین جملات او «خدا مرده است» میباشد که بحثهای فراوانی را پدیدآورده است.