آشنایی با فیلسوفان مجموعهای از زندگینامههای فیلسوفان مشهـور است که بـرای گشـودن بـاب آشنـایی بـا اندیشـهها و دیدگاههای آنان مدخـل مناسب و مغتنمی بهنظر میرسد. در هر کتـاب گذشتـه از ارائـهی اطلاعـات زنـدگـینـامهای، افـکار هـر فیلسوف در رابطه با تاریخ فلسفـه بهطـور کلی و نیز در رابطه با جریانها و تحولات فکری و اجتماعی و فرهنگی عصـر او بازگو میشود و بدون ورود به جزییات نظریات و عقاید او، مهـمترین نکتههای آنها بـا بـیـانـی سـاده و روشـن و در عین حال موثق و سنجـیده ارائه مـیشود. اساس کار در این کتـابها سادگی و اختصار بوده اسـت تـا جـوانـان و نـیـز هـمـهی خـوانـنـدگان علاقهمندی که از پیش مطالعات فلسفی زیادی نداشتهاند بتوانند به آسانـی از آنهـا بـهـره بگیرند و چه بسا همین صفحات اندک انگیزهی پیجویی بیشتر و دنبال کردن مطالعـه و پژوهـش در این زمینه شود.
قدیس توماس آکویناس (ح. ۱۲۲۵–۱۲۷۴)، معروف به حکیم آسمانی، فیلسوف ایتالیایی و متالِّه مسیحی بود. او سعی داشت فلسفه ارسطو را با مسیحیت تلفیق کند یا بهعبارتی دیگر آمیزهای از علم و ایمان بسازد. او اعتقاد داشت که هیچ تضادی میان فلسفه و عقل با اعتقادات کلیسایی وجود ندارد و فلسفه و مسیحیت در واقع یک چیز میگویند. هنر بزرگ توماس آکوئیناس این بود که ثابت کرد ایمان و منطق باهم تعارضی ندارند، زیرا در زمان او جمعی معتقد بودند که ارسطو و اعراب بیدینند و باید نفوذ خطرناک این ملحدین را ریشهکن کرد. این عده میگفتند که هرگونه استدلال عقلی دربارهٔ دیانت، شکلی از ضعف و فُتور است؛ اما آکوئیناس ثابت کرد که با منطق و استدلال عقلانی نمیتوان ایمان و دیانت را به خطر انداخت، همین امر برای عقلا آزادی عمل ایجاد کرد تا به اندیشه و تعقل بپردازند. در قیاس فلسفه مسیحیِ آکوئیناس با دنیای اسلام، همین بس که در جهان اسلامی عقیده بر آن بود که خلفای راشدین، قرآن را به طرزی شایسته و صحیح تفسیر کردهاند و بدین نحو به قول مسلمین «این باب بسته شده بود» و از این رو درخت تنومند و بارور حکمت عرب که چند قرن در اعتلا بود خشکید. فلسفه او از ۱۸۷۹ تا اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی فلسفه رسمی کلیسای کاتولیک بود.