بابی همه چیز دارد؛ خانهی خوب، خانوادهی شاد و یک حیوان خانگی، عنکبوتی به نام تلما. همهی اینها بابی را راضی نگه داشته است. اما دردسر از وقتی شروع میشود که خانواده تصمیم میگیرند در شهر دیگری زندگی کنند.
بابی باید با دوستانش، مدرسهاش و تیم فوتبالش خداحافظی کند. خب اینکه میتواند تلما را با خود ببرد که چیزی نیست. آیا شهر جدید برای بانی و تلما جای خوبی است؟ کسی چه میداند...