هیلدا عاشق ماجراجویی است. از شانس خوبش خانه شان هم وسط موجودات عجیب و غریب است که جان میدهد برای تجربه های باحال اگر شجاعی و عاشق تخیل و خلاقیت هستی با هیلدا همراه شو.این آخرین ماجراجویی هیلد است وقتی که بیدار میشود و خودش را در بدن سنگی یک ترول پیدا میکند و مادرش هم باید با یک بچه ترول سر و کله بزند. حالا مامان و هیلدا باید یک جوری همدیگر را پیدا کنند. روش حل این مساله چیست؟ از بین بردن ترول ها همان طور که محافظان امنیتی شهر میگویند؟ یا... هیلدا راه حل دیگری بلد است؟!