«ستارهساز» مادری تلاش میکند مفاهیمی از این دست را در ذهن پسر پنجسالهاش، آرتور، جا بدهد. یک روز مادر به آرتور از سفری میگوید که در پیش دارد؛ از یک مأموریت. مادر میگوید عازم مأموریتی مخفی است و کسی نباید از این ماموریت باخبر شود. مأموریت او سفر به اورانوس است؛ سفری جادویی و بینظیر. تخیل سرشار مادر باعث میشود تا پیش رفتن به اورانوس، آرتور را با اورانوس آشنا کند. او از جادوی اورانوس و زیباییهای شگفتانگیز آن برای آتور تعریف میکند. مادر دردها و اتفاقات تلخ را با تخیلی شگفتانگیز به داستان تبدیل میکند تا آنها را التیام ببخشد. او کودک درون مخاطب را نشانه میگیرد و با قدرت قصه به او کمک میکند تا به استقبال زخمها و دردها برود.
نویسنده متأثر از داستان شاهزاده کوچولو سعی کرده است جهانی شاعرانه خلق کند و خواننده را به آن فرابخواند. ملیسا ده کوستا، نویسندۀ کتاب، احساسات و عواطف را با ظرافت به کار میگیرد، به قلب خواننده نفوذ میکند و او را تحت تأثیر قرار میدهد.
این رمان کوتاه از آن دسته رمانهای سادهای است که میتواند توجه خوانندگان زیادی را به خود جلب کند.