میان ماه من تا ماه گردون داستان زنی است که به جستجوی گذشته و هویتش برخاسته است او در این جستجو فراز و نشیبهای زندگی اش را مرور میکند و به درک و تصور تازه ای از خود می رسد. صراحت و صداقت این زن در روایت آنچه بر سرش رفته رمان میان ماه من تا ماه گردون را به اثری پرکشش و خواندنی بدل کرده است.
بوی عطر خفیف اسطوخودوس از شمعی روشن که روی میز او قرار داشت با تیمی که از پنجره خود را به داخل اتاق کشانده بود در هم آمیخته بود و مشام هنگامه را نوازش می داد.
دکتر علوی به آرامی به جلو خم شد پرسید از آن کتابهای پنهان شده می توانی اسم یکی را به خاطر بیاوری
هنگامه ناگهان سرش را بالا گرفت چشمانش درختان شده بود شازده کوچولو صفحه ی پانزده را هر شب زیر نور چراغ قوه میخواندم جایی که می گوید آدمها فقط با قلب میتوانند درست ببینند. آنچه اصلی است. از چشم ها پنهان است.