«موج» عنوان رمانی نوشتهی مورتون رو است. این کتاب به فهرست نهایی کتابهای منتخب شورای کتاب کودک و نوجوان راه یافته است.
در جنگ جهانی دوم، میلیونها تن کشته شدند، میلیونها تن آواره شدند و صدها هزار تن معلول. همه این افراد قربانی جهل و تعصب و خودبینی مردمی شدند به رهبری آدولف هیتلر. اما چطور یک نفر میتواند با ابزار شستشوی مغزی میلیونها تن را با خودش همراه کند؟ این سوال بسیاری از دانشآموزان یک معلم تاریخ است و آزمایشی کوچک برای تحلیل و بررسی این موضوع همچون موج بزرگی همه مدرسه و حتی شهر را هم در هم میریزد تا به دانشآموزان بیاموزد که بیشتر آدمها مستعد هرچیزی هستند و این انتخاب آنهاست که بسیاری از فجایع را رقم میزند.
لاری ساندرز در دفتر هیئت تحریریه مجله دبیرستان گوردون نشسته بود و بالای خودکارش را میجوید. او دختری زیبا با موهایی به رنگ قهوهای روشن بود که همیشه لبخندی بر گوشهی لب داشت. لبخندی که فقط زمانی از صورتش محو میشد که یا هیجانزده بود و یا داشت بالای خودکارش را میجوید و این کار را او این اواخر بیشتر و بیشتر انجام میداد. در میان خودکاریش دیگر خودکاری نوبد که انتهایش کاملا جویده و از فرم افتاده نشده باشد. به هر جهت این کار باز هم خیلی بهتر از کشیدن سیگار بود. لاریبه دور و برش در دفتر کوچک نگاهی انداخت. میزهای تحریر، ماشینهای تایپ و انبوه صفحات نقاشی شده اتاق را پر کرده بود. در واقع میبایستی که در این لحظه پشت هر ماشین تحریر یکی نشسته و مشغول نوشتن مقالهای برای مجله مدرسه به نام محصول باشد.