کتاب ممنوع شد

بروکس و مایکی دو بچه دایناسور بامزه، شخصیت‌های اصلی این داستان هستند. بروکس و مایکی دائما به خاطر اسباب‌بازی‌هایشان با هم جرو بحث و دعوا می‌کنند. آن‌ها کار را به جایی می‌رسانند که مامان آن‌ها تصمیم می‌گیرد فکری به حال این مشکل بکند. او بازی با تمام اسباب‌بازی‌ها را برای این دو بچه‌ی شیطان ممنوع می‌کند. ماشین مورد علاقه‌ی مایکی و عروسک خرسی مورد علاقه‌ی بروکس ممنوع می‌شوند. مایکی و بروکس بدون اسباب‌بازی وسط اتاق‌شان می‌نشینند و به لحظات خوشی فکر می‌کنند که با اسباب‌بازی‌های خودشان داشته‌اند. آن‌ها سرانجام با هم آشتی می‌کنند.
سوزان کافمن سعی کرده است در این کتاب به بچه‌ها یاد بدهد که با هم مهربان باشند. او با تکیه بر اتفاقی که معمولا بین بچه‌ها رخ می‌دهد، یعنی دعوا بر سر اسباب‌بازی‌ها به آن‌ها نشان می‌دهد بازی کردن با هم و به اشتراک گذاشتن اسباب‌بازی‌ها می‌تواند، لحظاتی خوش و خاطره‌انگیز خلق کند. کودکان می‌آموزند با مهربانی می‌توانند از بازی در کنار هم لذت بیشتری ببرند. آن‌ها متوجه می‌شوند که می‌توانند اسباب‌بازی‌های خودشان را به یکدیگر بدهند و بعد از بازی آن‌ها را پس بگیرند.
بسیاری از والدین ممکن است در چنین موقعیت‌هایی ندانند که با بچه‌ها چگونه رفتار کنند. کافمن در این داستان به والدین نیز پیشنهاد می‌دهد که می‌توانند با جدیت و کمی سخت‌گیری، رفتار درست را به کودکان یاد بدهند. والدین باید دریابند که این سخت‌گیری و جدیت، به تربیت بچه‌ها کمک می‌کند و در مواردی لازم است. کوتاه آمدن در مقابل خواسته‌های کودکان و تسلیم شدن در مقابل خواسته‌ی آن‌ها، می‌تواند زمینه‌ساز رفتار نامناسبی در کودکان بشود. ممنوع کردن بازی با اسباب‌بازی‌ها باعث می‌شود بچه‌ها قدر در کنار هم بودن و با هم بازی کردن را بیشتر بدانند و با هم مهربان باشند.
کتاب «ممنوع شد!» با بچه دایناسورهای بازیگوش و بامزه که شخصیت‌های این داستان هستند برای کودکان جذاب، دلپذیر و آموزنده است.