آرتور برونستون، پدر مارسی، از کودکی پسرکی ماجراجو و کنجکاو بود و جاهای مختلفی از سرتاسر دنیا را گشته بود؛ او سرانجام روزی با خانمی ماجراجو که در یکی از سفرهایش به او برخورده بود ازدواج کرد و مارسی کوچولو در روستایی کوچک به دنیا آمد. مارسی کوچولو هر شب به خاطرات پدرش از سفرهای عجیب و موجودات مختلف گوش میداد و باوجوداینکه از آن موجودات میترسید، هیچوقت خاطرات پدرش را باور نمیکرد.
روزی مارسی برای اینکه از نزدیک آن خاطرات هیجانانگیز را تجربه کند، با پدرش راهی جنگلی انبوه میشود. اما پس از رسیدن به غاری تاریک از ترس سر جایش میخکوب میشود؛ پدر ناچاراً تنها به داخل غار میرود و فردای همان روز با به جا گذاشتن یک یادداشت کوچک، راهی سفری دورودراز میشود. حالا پس از یک هفته دوری آرتور از خانه، مارسی برای رفع دلتنگی به اتاق کار پدرش میرود و دفتر خاطراتش را پیدا میکند. مارسی میفهمد که پدر برای پیدا کردن کتابی مهم از شکم ابوالهول به مصر رفته! اما این کتاب چه چیست و چطور میشود آن را پیدا کرد؟ کتاب معمای ابوالهول داستان جذاب یافتن پاسخ این معما است.
مارسی برای کمک به پدرش با ویدوفنیر، خروس جادویی، راهی مصر میشود. ورود او به این سرزمین شگفتانگیز پر از ماجراجوییهای جذابی است که جو تاد استنتون با بیان بامزه و تصویرهای زیبا، روایت کرده است. مارسی که متوجه میشود پدرش در شکم ابوالهول گیر کرده است، از خدایان مصری برای نجات جان آرتور، کمک میخواهد. اگر میخواهید بدانید پایان داستان مارسی و پدرش در مصر چه میشود، کتاب معمای ابوالهول را از دست ندهید!